وبلاگ رسمی رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)

دروغ باد ما را ، هر حقیقتی که با آن خنده ای نکرده ایم 🌱

وبلاگ رسمی رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)

دروغ باد ما را ، هر حقیقتی که با آن خنده ای نکرده ایم 🌱

وبلاگ رسمی رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)

محتوایت این سایت متعلق به
رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)☆
شاعر،ترانه سرا
و نویسنده معاصر می باشد
تمامی آثار در کتابخانه ملی ثبت شده است
حق چاپ محفوظ می باشد
هر گونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد%
انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است
استفاده از متون و اشعار ، بدون تغییر
و با ذکر نام نویسنده جایز است

۱۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رعنا ابراهیمی فرد» ثبت شده است

۱۱
دی

آخرین بودن ؛ بهتر است

در دنیایی که بعد از اولین ها ...

قطار ، قطار پشت سرش می آیند 

اولین عشق ...

اولین نگاه ...

اولین حرف ...

#رعنا_ابراهیمی_فرد 

۰۶
دی

یک جفت پرنده ی عاشق

کنار پنجره ای در خیابان

کز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیز

خنک هوایی ست که می وزد

و خیابانی که انتظار تو را می کشد

#رعنا_ابراهیمی_فرد

۰۳
دی

حرف ها که تمامی ندارد

در جاده ای پر از گل و گیاه

تو باشی و نگاه هایم ...

تو باشی و حس آرامشی بی انتها

تو باشی و یک عالمه حرف های خوب ...

حال خوب ...

تو باشی و دست هایت

که از آسمان برایم آفتاب می چینی

تو باشی و دیگر هیچ

که تو حالم را بهتر از همه درک میکنی

#رعنا_ابراهیمی_فرد

 

 

@ranaebrahimifard

۰۳
دی

از درون خودت می توانی حال دیگران را بفهمی 

وقتی در پسِ لبخندی که میزنی دردی پنهان داری

وقتی بلند میخندی ...

اما خاطره ای تو را به نوشیدن قهوه ای تلخ دعوت میکند

وقتی گوشه ای آرام نشسته ای..‌.

آنهایی که تو را می‌بینند فکر می‌کنند

خوشبختی و غمی نداری اما تو ...

 به دردهایی که بر اعماق سینه ات خنجر میزنند

می اندیشی ...

و به چگونه مقابله کردن با آنها...

پس یاد میگیری مهربان‌تر...

دلسوز تر باشی

و بدانی ...

هر کسی پشت قامتی ایستاده و آرام دردی دارد

که با قدم های آرامش ...

آن را هر روز با پیاده رو ها تقسیم میکند .

#رعنا_ابراهیمی_فرد

۲۳
آذر

یلدا با مهر و محبت یلداست

با دوست داشتن ...

عشق ...

علاقه ...

عاطفه...

با دستهای اناری مادرم

با خاطره های شیرین پدرم

یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن

#رعنا_ابراهیمی_فرد 

۲۳
آذر

بگذار کوچه پس کوچه های عاشق پاییز هم بدانند

من مثل هیچ کس نیستم 

من پائیز و زمستان و بهار و تابستان را به سبک خودم دوست دارم

من مثل هیچ کس نیستم

من خودم هستم با تمام علایق ام که مختص به من هستند

 من خودم هستم با سلیقه های شخصی ام 

با تصمیم های ریز و درشتی ...

که امضایم پایشان نشسته است

از من انتظار بیجا نداشته باش

از من تغییرهای رنگارنگ که هویتم را زیر سوال ببرد نداشته باش

من خودم هستم با تمام اشتباهاتم

موفقیت هایم ...

 من خودم هستم با تمام پله های ریز و درشتی ..

 که با پاهای مصمم ام از رویش گذشته ام 

قدم هایم بوی خاصی می‌دهد

نه عطری زده ام نه گلی پرپر کرده ام

قدم هایم بوی منیت هایم را می دهد

من نمی توانم تورا متقاعد کنم

مرا همان طور که هستم دوست داشته باشی !

اما به شدت می توانم خودم را

همانگونه که هستم دوست داشته باشم

#رعنا_ابراهیمی_فرد

۱۶
آذر

هر چند یکبار کودک درون خود را رها ‌کنیم

بفرستیم به پیاده روی در جنگلی که خانه ای روی درخت ساخته اند

مثل خانواده دکتر ارنست

بچه بودم چقدر دوست داشتم منم خانه ای روی درخت داشته باشم

بروم داخلش کتاب بخوانم و از زاویه های مختلف گوشه و کنار جنگل را دید بزنم

یادم می آید روزی که دانش آموز ابتدایی بودم و امتحان تاریخ داشتم

رفتم کل کتاب را روی درخت توتی که در حیاط داشتیم نشستم و درسها را ازبر کردم درخت چند شاخه بود و وسطش جای مناسبی برای نشستن داشت 

درس می‌خواندم و هرازگاهی توتی میل میکردم و صدای پرندگان که روی شاخ و برگ درخت می خواندد را گوش میدادم

امتحانم را خوب پس دادم و همنشینی با درخت توت را هرگز فراموش نکردم

وقتی آدم از انجام دادن عملی لذت میبره خاطره اش سال‌های سال تو ذهنش باقی میمونه

و مرورش باعث ترشح هورمونی بنام سروتونین در مغز میشه که روحیه خوبی در آدم ایجاد میکنه که باعث میشه زندگی دوس داشتنی تر بشه

من همیشه پایه کودک درونم هستم

شاید الان هم درخت بزرگی باشد که شاخ و برگهایش جای مناسبی برای نشستن داشته باشد

بروم و بنشینم کتابی ،شعری ، متنی بخوانم و یا به دور دستها بنگرم و خاطره های خوب زندگی ام را مرور کنم

کودک درون خود را تنها نگذاریم

#رعنا_ابراهیمی_فرد

۰۸
آذر

من بدترین اتقاق ممکن را ...

در راه راهِ پیچک های سردرگم زندگی دیدم

فریاد در یک شب ...

مفهوم خود را از دست داد 

سکوت در کالبدی پیچیده 

در اعماق قلبم یک شبه خفت 

من بدترین اتفاق ممکن را

با دستهای جوانی ام کاشتم

و مفهوم ، در یک روز به وقت اذان ظهر

به اندازه صفر درجه ی خود رسید

#رعنا_ابراهیمی_فرد

 

۰۶
آذر

و اما آذر ...

پر شانس ترین ...

خوش بین و مثبت اندیش ترین

ماه فصل پائیز 

با قدم هایی آهسته و طولانی تر از مهر و آبان

روی پله های خوش آمد گویی زمستان قدم می زند

آذر دانه های انار را از شنبه تا جمعه

از صبح تا شب ...

در دامن آخرین ماه فصل جمع می‌کند

تا آهسته و پیوسته آخرین شب پائیز را 

یادآوری جشنی باشد

برای دلهایی که حضوری گرم ...

در دل مشترک پائیز و زمستان را دوست دارند

#رعنا_ابراهیمی_فرد

 

 

 

 

۳۰
آبان

حس خوشحالی 
در لحظه های کوتاه زندگی موج میزند
خوشحالم از اینکه کنارم نشسته ای
خوشحالم از اینکه چای را در کنار هم می نوشیم
خوشحالم که همصحبت هستیم
خوشحالم از اینکه 
چشم هامان در یک افق خورشید را می بیند
خوشحالم از اینکه
در یک پیاده رو مسیر را باهم قدم می زنیم
خوشحالم از اینکه

هنوز لبخند روی لبانمان جان می گیرد
زندگی پر از حس هایی ست
که بی تفاوت از کنارشان رد می شویم

#رعنا_ابراهیمی_فرد