وبلاگ رسمی رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)

دروغ باد ما را ، هر حقیقتی که با آن خنده ای نکرده ایم 🌱

وبلاگ رسمی رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)

دروغ باد ما را ، هر حقیقتی که با آن خنده ای نکرده ایم 🌱

وبلاگ رسمی رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)

محتوایت این سایت متعلق به
رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)☆
شاعر،ترانه سرا
و نویسنده معاصر می باشد
تمامی آثار در کتابخانه ملی ثبت شده است
حق چاپ محفوظ می باشد
هر گونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد%
انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است
استفاده از متون و اشعار ، بدون تغییر
و با ذکر نام نویسنده جایز است

۱۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رعنا ابراهیمی فرد» ثبت شده است

۱۸
آبان

 

 

مگر چند پائیز باید طول بکشد !?

تا تو بیایی

چقدر باید برگهای زرد،

 خزان شوند!؟

و چقدر باید

صداهای زیر پا، گوشها را بخراشد !؟

زمان را فراموش کرده ای!؟

چند پائیز باید بگذرد ؟

تا نیمکت چوبی کنارِ خانه امان

دونفره شود

فصل های سال، قطار شده اند

قدمهایت را سریع برنداری

یک قرررن طول می‌کشد

نسخه ی _

یک قرن جدایی ؛

تا امروز ...

هیچ کس را شفا نداده است!

#رعنا_ابراهیمی_فرد

۱۳
آبان

 

 

ای بودنت همه شوق ...

بپیچ بر من ...

بپیچ بر قامت صد ساله غم

که دِگر انتظار بی معنی ست

#رعنا_ابراهیمی_فرد

 

@ranaebrahimifard

۱۳
آبان

 

نه ...!

دیگر دل نخواهم بست

به هر آنچه،دل بستم

راهی خاطره ها شد

#رعنا_ابراهیمی_فرد

 

@ranaebrahimifard

۱۳
آبان

 

 

چشم هایت را می خواهم

برای غرق شدن های مکرر

#رعنا_ابراهیمی_فرد 

 

 

@ranaebrahimifard

۱۱
آبان

 

 

پائیز بود که عاشق شدم

عاشقِ رنگ های خزان

عاشقِ دستهای پُر مهر آبان ، آذر ، مهر

عاشقِ بودن هایی که سکوتشان هم

پُر از آرامش بود

پائیز بود که عاشق شدم

اما انگار امسال

پائیز رنگ دیگری دارد

انگار امسال پائیز قهر است

پائیز ‌...

 با رنگ های قرمزِ تیره ی خشک شده

در خیابان آلوده است

پائیز امسال ...

 خزان اش با تلخی ها آغشته است

خون می گرید اما ...

نمی خواهد لب بزند

پائیز امسال ...

 بر سکوتی ممتد قدم می زند

#رعنا_ابراهیمی فرد

 

 

ranaebrahimifard@

 

۰۷
آبان

 

 

زمانه ی بدی شده است

اعتمادها را باید

در پستوی خانه ای قدیمی 

پنهان کنیم

و احتیاط ها را در خانه ی 

جدیدی بر پا ...

#رعنا_ابراهیمی_فرد 

 

@ranaebrahimifard

۰۶
آبان

 

گاهی " رفتن "

واژه ی غریبی میشود

و تو باید " آمدن " را جشن بگیری

#رعنا_ابراهیمی_فرد 

 

۰۶
آبان

 

من آن شب ..

ساقه ها را ز ریشه جدا دیدم
من آن شب تا خدا فریاد بودم
من آن شب هر چه بود و هر چه شد را 
مثال خواب ترسناک کودکان 
هذیان می گفتم
من آن شب گریه را با لبهای خود کشتم
من آن شب تازه میمردم
من آن شب تک و تنها
میان بغض و تاریکی
ترس را فریاد گو بودم ..‌.
من آن شب با خدای خود
میان وهم و نیستی
عهد و پیمان تازه ای  بستم

#رعنا_ابراهیمی_فرد 

۰۶
آبان

 

 

من رفتم 
و ماهی تنهای تُنگم تنهاتر ماند
رفتم و یادم رفت آب تُنگش را عوض کنم
خیلی وقت است
ماهی های هم تُنگش مرده اند
اما او با کمترین توجهی زنده است
رفتم و یادم رفت
او برای زنده ماندن
تنها به دستهای من امید دارد

#رعنا_ابراهیمی_فرد 

۰۵
آبان

 

می گفتند
تنها چیزی که همه ی درد ها را دوا میکند
عشق است
پیدا بود که هنوز مبتلا نشده بودند… !!!


👤رومن گاری